سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل های عاشقانه ی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شب هجران

    نظر
عمر به پایان رسید ، وصل ترا دل ندید

شور جوانی برفت ، موی ز غم شد سپید

حاجت دل وصل بود ، دل ز فراقت سرود

عشق تو تابم ربود ، چون که شدی ناپدید

طوطی هوشم خموش ، بلبل عشقم به هوش

عشق چو آمد به دل ، عقل ز مغزم پرید

مهر و وفایت کجاست؟ جور و جفایت خطاست

بس که دلت جور کرد ، قامت عشقم خمید

دل ز فراقت گریست ، فرصت دیدار نیست

روی نکویت چو دید ، آتش اشکم دمید

عمر تلف می شود ، بی تو به سر چون رود

سینه ی من چند درد ، بهر وصالت کشید

مونس شبهای تار ، مهر به قلبم گذار

مست شده روزگار ، نام ترا چون شنید

هادی و غم همنشین ، اشک نهانم ببین

وصل ترا دل ندید ، عمر به پایان رسید